Jump to content

List of places in Shahnameh

From Wikipedia, the free encyclopedia

This is an old revision of this page, as edited by Mazandar (talk | contribs) at 11:46, 19 January 2016 (Irān). The present address (URL) is a permanent link to this revision, which may differ significantly from the current revision.

Here are the list of places represented/mentioned in the Persian epic poem Shāhnāma by Ferdowsi:

Plains

  • Dasht-e Sovārān-e Neyze-gozār[54]
  • Dasht-e Ghahtān[55]
  • Dasht-e Gordān[56]
  • Dasht-e Yalān[57]

Mounts

Rivers

Other

See also

References

  1. ^ از آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
  2. ^ a b c سوی کشور هندوان کرد رای / سوی کابل و دنبر و مرغ و مای
  3. ^ یکایک سوی زابلستان شوید / از ایدر به نزدیک دستان شوید
  4. ^ آنجا به بلخ اندر آمد سپاه / جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
  5. ^ a b همی رفت شادان به اصطخر پارس / که اصطخر بد بر زمین فخر پارس
  6. ^ کنون از مداین سخن نو کنم / صفتهای ایوان خسرو کنم
  7. ^ از آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
  8. ^ سوی سیستان رفت باید کنون / به کار آوری زور و بند و فسون
  9. ^ پس آگاهی آمد سوی نیمروز / به نزدیک سالار گیتی فروز
  10. ^ a b ز قَنُّوج تا مرز کاولستان / همان تا در بُست و زاولستان
  11. ^ a b دگر پنجهیر و در بامیان / سر مرز ایران و جای کیان
  12. ^ a b که باشد که پیوند سام سوار / نخواهد ز اهواز تا قندهار
  13. ^ چو نزدیکی گرگساران رسید / یکایک ز دورش سپهبد بدید
  14. ^ بدین‌سان بیامد به نزدیک مرو / نپرد بدان گونه پران تذرو
  15. ^ سپهدار ایران به زیبد رسید / از اندیشه کردن دلش بردمید
  16. ^ شه غرچگان بود برسان شیر / کجا ژنده پیل آوریدی بزیر
  17. ^ a b c دگر طالقان شهر تا فاریاب / همیدون در بلخ تا اندرآب
  18. ^ تیزی روانش مدارا گزید / دلش رای رزم بخارا گزید
  19. ^ ستاره‌شناسان و کنداوران / ز کشمیر و کابل گزیده سران
  20. ^ ز سومان و ترمذ و ویسه گرد / سپاهی برآمد ز هر سوی گرد
  21. ^ a b سپاهی بیامد بدین سان ز چین / ز سقلاب و ختلان و توران زمین
  22. ^ a b دگر مولیان تا در بدخشان / همینست ازین پادشاهی نشان
  23. ^ دگر گوزگانان فرخنده جای / نهادست نامش جهان کدخدای
  24. ^ همی تاز تا آذر آبادگان / به جای بزرگان و آزادگان
  25. ^ نخست از ری آمد سپاه اندکی / که شد با سپاه سکندر یکی
  26. ^ برفتند ترکان ز پیش مغان / کشیدند لشگر سوی دامغان
  27. ^ همیدون برو تا در سغد نیز / نجوید کسی پادشاهی به چیز
  28. ^ کسانی که از شهر ارمان شدند / به کینه سُوی زاولستان شدند
  29. ^ کشیدند لَشکر به دشت نبرد / الانان و دریا پسِ پشت کرد
  30. ^ دگر منزل آن شاه آزاد مرد / لب دِجله و شهر بغداد کرد
  31. ^ به خشکی رسیدند سر کینه جوی / به بیت‌المقدس نِهادند روی
    که بر پهلَوانی زبان راندند / همی «کَنگْ دِزْ هوخْتَ»ش خواندند
  32. ^ ز رودابد و شیر تا مرز تور / ازآن بخش گیتی بنزدیک و دور
  33. ^ روارو چُنین تا به چین و ختن / سپردند شاهی بدان انجمن
  34. ^ همه کاول و دنبر و مای و هند / ز دریای چین تا به دریای سند
  35. ^ a b دهستان و گرگان همه زیر نعل / بکوبید و زِ خون کنید آب لعل
  36. ^ a b ز رودابد و شیر تا مرز تور / ازآن بخش گیتی بنزدیک و دور
  37. ^ a b ز دریای گیلان چُن ابر سیاه / دُمادُم به ساری رسیده سپاه
  38. ^ یکی لَشکری ساخت افراسیاب / ز دشت سپیجاب تا رود آب
  39. ^ نه سگسار ماند نه مازندران / زَمین را بشوید به گرز گران
  40. ^ همی راند زین گونه تا شیرخوان / جهان را چُن این بشنوی پیر خوان
  41. ^ شدند اندر ایوان بتان طراز / نشستند با ماه و گفتند راز
  42. ^ چو از دشت بنشست آوای کوس / بفرمود تا پیش او رفت طوس
  43. ^ بشد قارن و موبد و مرزبان / سپاهی ز بامین و ز گرزبان
  44. ^ به گورابه اندرنهادند روی / همه راه شادان و با گفت‌وگوی
  45. ^ ز خرگاه تا ماورالنّهر بر / که جیحون میانجی‌ست اندرگذر
  46. ^ دو فرزند ما را کنون با دو خیل / بباید شدن تا در اردبیل
  47. ^ بدو گفت: از ایدر برو بالصفهان / همه راه تازان بنزد مِهان
  48. ^ همه باژ کشور سراسر بخواه / بگستر به مرز خزر در سپاه
  49. ^ بخارا و سغد و سمرقند و چاج / سپنجاب و آن کشور و تخت عاج
  50. ^ یکی با گهر مرد با گنج و نام / درفشی برافراخت از مصر و شام
  51. ^ هم از پَهْلَوِ پارس و کوج و بلوج / ز گیلان جنگی و دشت سَروج
  52. ^ از ایران بشد تا به توران و چین / گذر کرد از آن پس به مکران زمین
  53. ^ به مرو و نشابور و بلخ و هری / فرستاد بر هر سوی لشکری
  54. ^ یکی مرد بود اندران روزگار / ز دشت سُواران نیزه‌گزار
  55. ^ گر از دشت قحطان سگ مارگیر / شود مغ ببایدش کشتن به تیر
  56. ^ که گر پادشا دیده خواهد ز من / وُگر دشت گردان و تخت یمن
  57. ^ چو ایران و دشت یلان و یمن / به ایرج دهد، روم و خاور به من
  58. ^ بیاورد ضحاک را چون نوند / به کوه دماوند کردش ببند
  59. ^ ببردش دمان تا به البرز کوه / که بودش بدانجا کنام و گروه
  60. ^ وزانجا به جیحون نهادند روی / خلیده دل و با غم و گفت‌وگوی
  61. ^ بیامد چنان تا لب هیرمند / همه دل پر از باد و لب پر ز پند
  62. ^ همه مرزها کرد بی‌تار و پود / همی رفت پیروز تا کاسه‌رود
  63. ^ به اروند رود اندرآورد روی / چُنان چون بود شاه دیهیم جوی
    اگر پهلَوانی ندانی زبان / به تازی تو اروند را دِجله خوان
  64. ^ وزین مرز تا پیش دریای چین / همی نام بردند شهر و زمین
  65. ^ همی رو چنین تا سر مرز هند / وزانجا گذر کن به دریای سند
  66. ^ غمی گشت چون بارگی را نیافت / سراسیمه سوی سمنگان شتافت
  67. ^ سیاوخش‌گرد نهادند نام / جهانی از آن شارستان شادکام
  68. ^ یکی نامداری ز مازندران / به گردن برآورده گرز گران
  69. ^ به پیش اندرون شهر هاماوران / به هر کشوری در سپاهی گران
  70. ^ a b که رستم به مصر و به بربر چه کرد / بران شهریاران به روز نبرد
  71. ^ چو آمد به نزدیک شهر هروم / سرافراز با نامداران روم
  72. ^ خردمند و روشن‌دل و پاک‌تن / بیامد بر سرو شاه یمن
  73. ^ چو پیران بیامد ز هند و ز چین / سخن رفت زان شهر با آفرین